یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

مسئله این است

داشتیم امروز کارای سفر رو با بچه ها جفت و جور میکردیم که بریم مشهد ، تقریبا همه چی حل شده و مشکلی نداریم و میخوایم یک هفته بی دغدغه رو بگذرونیم ،

اما این وسط این دختره دیوونه اوومده میگه کنسرت زانیار بریم جیغ بزنیم اهنگ بخونیم یا مشهد؟ سیاحتی یا زیارتی؟!همه خندیدیم گفتیم حرف نزن معلومه که  مشهد ،اما الان میدونم که دلمون برای این کنسرته هم ضعف میره .

 توی دوراهی  گیر کردیم نمیدونیم بریم تهران کنسرت بعد بریم مشهد یا چند روز بریم تهران و کنسرت. کلا ادمای بی جنبه و بلاتکلیفی هستیم ما .

امان از این دانشجو جماعت

کاملا دانشجویی

ساعت 1.30 شب . به سرمون میزنه که غذا گرم کنیم بخوریم


سر سفره


+پاشو اب بیار دارم خفه میشم

-گمشو ببینم من خودم دارم از تشنگی ماست میخورم !

 




قیافم دیدنی بود اون لحظه

خبر انلاین و دست اول من از جدید ترین دست گلم بهتون بدم ، اونم اینکه ،

بنده دوروزه خیلی خوشحال و سرخوش کیفم رو خیس کرده بودم توی لگن که در اسرع وقت بشورمش . بعد هرسری هم که از کنار تشت و کیفم رد میشدم  با پا یه چند دور روش راه میرفتم که مثلا شسته بشه. بعد امروز در امر مهم و خطیر شسشو و چلوندن و ابگیری متوجه شدم که داخل جیب های مخفی کیفم چیزیست. جویای وسایل داخل جیب شدم. گوشی برادرم رو پیدا کردم که جا گذاشته بود توی کیفم . کمی بیشتر جست و جو کردم در حین تکاندن کیفم فلشم از کیف که زنگ هم زده بود از کیف بیرون افتاد.

توی تشت اب رو نگاه کردم . گوشواره هام که ترم پیش گمشون کرده بودم روی اب شناور بودند. الان منم و فلش و گوشی سوخته و گوشواره های زنگ زده

فکر میکنم مشکلم خیلی حاد شده. رسیدگی کنین لطفا.



اسلام در خوابگاه

باید بهتون بگم که دو چیز اینجا اصلا نه غصبی به حساب میاد، نه جزو حرامات قرار میگیره ، نه میتونیم فکر کنیم که اصلا صاحاب داره و صاحابش راضی نیست .

یکیش بطری اب خنک  توی یخچال هست که اصولا داشتن صاحاب واسه ی بطری در هوای گرم و معمولا فصل بهار و تابستون تعریف نشدس و دارای مالکیت نیست یعنی اصلا نمیتونه که صاحاب داشته باشه اصلا مال شماست واسه شما قبلا پر کردند و گذاشتند توی یخچال نوش جان.

یکی هم کبریت یا وسایل اتش زایی مثل فندک و حتی سنگ چخماق ِ .شما فکر کنید یه بسته 6تایی کبریت بخری بزاری توی کابینت ببینی یکیش هم نیست. بلاخره ادم گشنش بشه میتونه غذا گرم نکنه؟میتونه به کبریت توی کابینت که اصلا واسه دوستان جایزه گذاشتیم فکر نکنه؟به هرحال مجبوره با هرچیزی غذاش رو گرم کنه .

این دو مورد یکی از واجبات و مهمترین ابزارن که از دید اسلام در خوابگاه هیچ ممنوعیتی ندارند و چه بسا که هر حلالی حلال تر هم محسوب میشه .

شما اگر فهمیدید مرا مطلع سازید

میدانید من خیلی تغییر کرده ام ، خیلی زیاد، اینقدر که وقتی برای مامان میگویم که اینجا چه کارهایی انجام میدهم باورش نمیشود و اخر جمله های من میگوید که کم حرف بزن دختر،یکی از این تغیر ها این است که من قبلا با شمارش بالای 25 بار اسمم از زبان مامان از خواب بیدار میشده ام، و مامان حتی چایی من را قبل  امدنم به سر میز شیرین میکرده تا من بیایم صبحانه بخورم  ، با مثال دیگر میشود اینکه من اگر موهام بد حالت بود(قبلن ها ) از خانه بیرون نمیرفتم یا روزی دوبار حمام میکردم ، حالا برای خودم مردی شده ام ، صبح های جمعه از خواب که بیدار میشوم بعد از شستن دست و صورت بدون زدن هیچ گونه وسیله زیبایی و قرتی بازی ها، شال و مانتو (!) میکنم میروم می ایستم توی صف نانوایی سنگکی ، یک عدد خاش خاشی بزرگ سفارش میدهم ، در راه برگشتش هم  برای ناهار سبزی و ماست میخرم ، و بعدش هم خوردن صبحانه و کیف حال میبرم.حالا سوال من این است که من که این همه برای خودم مردی شده ام چرا الان که حالم خوش نیست و کز کرده ام این گوشه و دلم تاپ تاپ میکند برای این خیابان پشت خوابگاه و درخت هایی که اجازه نمیدهند اسمان معلوم شود تنهایی نمیروم بیرون؟  عین یک مرد دست هایم را در جیبم نمیکنم و بروم قدم بزنم؟من اگر مرد شده ام باید کامل مرد بشوم نمیشود که صبح مرد بشوم الان که عصر است دختر بشوم . میشود؟ نمیشود که . اشکال کار کجاست نمیدانم.