اینجا دیگه تعطیله ...

+هرکی ادرس جدید میخواد بگه تا بهش بدم

گاهی

روحم میخواهد یک گوشه بشیند

.

.



نگران نباش

حال دلم خوب است 

یعنی

سعی میکنم که خوب باشد


مغزم ،مغزم درد میکند از حرف زدن ،چقدر حرف زده ام

چقدر در ذهنم حرف زده ام



تو "سيگار" می کشی من "دوری" می کشم و . . . ؛ زندگی دود می شود!

خوشبختانه

به من فکر میکنی

همانقدر کم

که من فکر میکنم

به تو؟

العان یه یک ساعتی میشه که از کلاس اومدم،فوقولاده حالم بده .یعنی تا رسیدم خوذمو پرت کردم روی تخت و چشامو بستم.من وقتی حالم بده خیلی تو قیافم پیداست ،توی اتوبوس توی خیابون سر کلاس همه یه جمله میگفتن اونم این که "چیشده انقد اخمات تو همه عصبانی " من بعدش ی لبخند میزدم

العان که اینجا دشستم عین ی کرم ابریشم لای پتوام و لپتاپو ی وری گذاشتمو دارم با یه دستم تایپ میکنم.خیلی گرمه هوا و امرو قراره بیا کولرمونو راه بندارن ،

عصرای اینجا خیلی خوبه ،ساعتای 6 بع بعد تا 9رو خیلی دوست دارم ، تکراری نیست مثل همه خیابونا نیست یجوریه که من دوست دارم و برمو فقط پیاده روی کنم .

العانم منتظرم زودتر ساعت 6 بشه و برنم بیرون ششاید اخمام باز شدنو حالم بهتر،اما الان که خیلی بدم:)

so sad

 

 

 

ار حمام اومده بودم، همینجور که هوله رو پیچیده بودم دوره سرم ایستاده بودم لبه پنجره اتاق ،دستم را برده بودم بیرون ،از همین یک تیکه پنجره ،راستش این پنجره همه خاطرات منه . همین پنجره ده سانتی .سره همین خاطرات هم پلمپ شد و فقط اجازه ی ورود هوا دادند بهش . از همین یک تیکه دنیایی رو مییبینیم.دستم بیرون بود ، هوا خیلی خوب است نگاه میکنم ،خوب نگاه میکنم. بچه ها داد میزند که هی بیا برویم بیرون .دلم نمیخواهد .خیلی درگیرم،خیابان ادمها همه چی انگار فقط ماله من است .من ِ خودم.دستم رو تکون میدم جوری که انگار سعی  دارم هوارو توی دستم بگیرم .

لامصب این جمعه ها یک چیره عجییبی هستند. ادم نمیداند چیکار کند .کاش که روزش را تغیر میدادند اما خب بلخره باز هم جمعه بود و کلیشه .

قضیه از این قراره که

 با همه انرژِیم دارم جلو میرم مثل کسی که چشماشو بسته با تمام سرعت داره رانندگی میکنه ،

بیتفاوت بیخیال نصبت به همه چی فقط برنامه هام هی تکرار میشن جلوی چشمم.بالای تخت روی درو ریوار کنارم پره از کاغدایی که همش برنامه هام ارزوهام نوشته شدن .

برای امسال خیلی انرژی دارم

رسیدم به چیری که میخوام .خودمم همه چیم خودمه وقتی میگم نه یعنی نه وقتیم بخوام چیزی باشه همه چی دست به دسته هم میده تا بشه .

بیشتر دام با سختیای زندگیم میسازم عین دو نفر که به خون هم تشنن و مجبورن کنار هم باشن و باهم بسازن .این دوروز خیلی متفاوت بود هرچی بیشتر میرم جلو ادما بیشتر گندشون در میاد جالبه کلا

مَنـ ِ رها به نظرم العان تو این وضعیت بهترین اسمیه که میتونم رو خودم بزارم.

رهای رها ازاد و بی دغدغه توی این شهر برای خودم زندگی میکنم