یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

روز مرگی ها

بعضی روزها....انسان فقط خسته‌ست.نه تنهاسـت...نه غمـــگین...و نه عاشـق...فقط خسته‌ست...قبلان ها روز مرگی شدن خودم رو از تعداد دفعاتی که در یخچالو باز میکردم تخمین میزنم اما حالا به خاطر ماه رمضون با اینجا ...ترک کرده بودم خوندن مداوم بلاگ های بچه هارو...اما العان روزم با اینجا اغاز میشه و شب هم با اطمینان خاطر اینکه کسی دیگه هیچ اتفاقی واسش نیفتاده میخوابم...روزمرگیمو از رفرش های توی صفحه هام حساب میکنم...اون چیزی که باید باشه و روزمرگی رو از زندگی من بگیره نیست...فقط چشمم به آینده ست...حتی اگه خوب نباشه تکلیف منو میتونه مشخص کنه ...امروز یک دوستی اس ام اس خوبی فرستاد که "صبورانه در انتظار زمان بمان،هر چیز در زمان خودش رخ میدهد بغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند زورد تر ار فصل خود میوه نمی دهد"...واقعا هم همینطوره و جز صبر کار نمیتونم انجام بدم...کاش میشد به زمان بگم من جـ ــیش دارم زود باش ...!!

فانتزی

خیلی دوست دارم منم مثل این ادمایی که تلوزیون هی میاره و نشون میده که خواستن و موفق شدن با همه ی کمو کاستی هاشون که البته ما میگیم کمو کاستی ،باشم.احساس میکنم جنس زندگی برای این این ادمها خیلی فرق داره ، شکست و غمو غصه توش معنی نداره ...خیلی خوبه که ادم یاد بگیره خوب زندگی کنه و من چقدر دلم میخواد که اینطوری باشم ،

واقعا چطوری می تونن؟اینکه میگن اونا خواستن مگه میشه کسی نخواد خوب باشه و خوب زندگی کنه، من که همش میخوام اما نمیشه چرا ؟!!

مهمونی دیشب خوب بود با اینکه اصلا دلم نمیخواست برم ، هر دفعه که رفتیم یجوری حالمونو گرفته شده، اما ایندفعه خووب بود بر عکس دفهات قبل،دیشب  تو مهمونی داشتم به این فکر میکردم چیمشد که همیشه خوب بودو خوب مهمون داری میکرد؟غیر از این بود که همجا از خوبی هاش میگفتن

کاش که ادما یاد بگیرن خوبی کنن باهم خوب باشن . اصلا این که میگن تا بدی نباشه خوبی به چشم نمیاد واسم معنا نداره ،مثلا ادم میره تو یک مغازه کفش فروشی که همش قشنگه ، دوست داره همشو داشته باشه اما بازم از بین اون همه کفش قشنگ بهترینشو انتخاب میکنه . بهترین خوبی ....