یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

new place

تازه الان کارام تموم شد ، از ساعت 8 شب که رسیدم دارم و وسایل هامو جا به جا میکنم  به اتاق جدید ، تخت جدید و چیدمان جدید و و و ...

خیلی خستم کلی کار انجام دادم و وسیله جا به جا کردم به تنهایی،

به نظر فعلا همه چی خوبه و راضیم البته اتفاق خاصیم نیافتده. فردا هم 8 صبح کلاس دارم ،امشبم که خواب درست و حسابی نمیرم چون جام عوض شده و درگیرم تا صبح ،

البته هنوز مقنعه اتو نکردم ،لاکامو پاک نکردم و ناهار فردام رو هم توی ظرف غذام نریختم  و البته الان که چشمام نصفه بازه ! 

موقعی که توی راه بودم تصمیم داشتم برسم و فقط چمدون  و کولم رو بزارم و برم طرف پل،اما اینقدر که توی ترافیک بودم و خسته شدم وقت نشد ،

اومدم به هم اتاقیه میگم میخواستم وسیلمو بزارمو برم طرف پل ، میخنده میگه مگه جا قحطه ، لبخند زدم بهش گفتم ما از همین جا قحطیا خاطره داریم و ساختیم . ...


همین شب بخیر

نظرات 3 + ارسال نظر
ﺑﺸﺮا دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 02:06 http://biparvaa.blogsky.com

ﺭﺳﻴﺪﻧﺖ ﺑﺨﻴر ﻋﺰﻳﺰﻣﻤﻢ...
ﺷﺎﺩ و ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺎﺷﻲ...
ﻃﺮﻓﺎﻱ ﭘﻞ ﺭﻓﺘی ﺠﺎﻱ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﺎﻟﻲ ﻛﻦ.

مرسی عزیز
حتما حتما به یاد تو هستم بشرای عزیزم

بانوچه دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 10:35

اتاق جدید مبارک رفیق :)

قربان شما عزیز دل

مهران دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 18:03 http://www.30-salegi.blogsky.com

الان میگی پل ، منظورت کدوم یکی از پلهای شهر منه؟ سی و سه پل یا پل خواجو؟

33 پل خواجو کمتر میرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.