ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
تازه رسیدم ...اینجا هوا عجیب ملس و دوست داشتنیه .....
جاده هم عاشقی میکرد با من ، رعد و برق شدید باروونی که میخورد به شیشه پنجره اتوبوس و من سرمو تکیه داده بودم به شیشه ...
زیبایی جاده دو چندان شده بود توی این بارون ، حتی توی این لغزندگی و پیچ های تند و بی احتیاطی راننده ها ...جاده هر کجا که باید میپیچید بارون شدتش بیشتر میشد ، رعد و برق میزد ، وقتی که رسدیم عین سکانس اخر فیلم ها ، بلند شدم دکمه پالتوم رو بستم کوله رو انداختم روی دوشم ، از اتوبوس پیاده شدم ...زمین خیس خورده ...هوای خنکی که پوستم رو نوازش میکرد ، صدای راننده تاکسی ها که دست به جیب ایستاده بودند و دور ادم عین مور و ملخ جمع میشوند ، خانوم خانوم تاکسی میخواین .....
آخی.. ینی میشه منم با اتوبوس برم جایی!..
یکی از لذت بخش ترین چیزهاست حتما تجربش کن !
خوش برگشتی عزیزم
قربان شما بانوی عزیز
خوش به حالت... چقدر دلم برای رفت و آمدهای خودم تنگ شد... چقدر دلم روزهایی به زیبایی اون روزها رو میخواد. چقدر خوبه که توی روزهای قشنگی هستی.
اره لذتی که توی این مستقلی هست توی هیچی نیست ...حتی با تموم سختی هاش . منم که یه مدت دور بودم از این رفت و امدها خیلی دلم تنگ شده بود...
حالا که ما از اصفان بیرونیم هی بارون میاد
اینقدر هوا خوب و دونفرسسسسسس
تیترت رو خیلی دوست داشتم. یه بار که حسش بود باید بیام بگم چی شد که انقدر دوستت دارم:)
مرسی استاد عزیز ...
بی صبرانه منتظرم...
سلام دریای بیکران عالی بود