یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

روزهای دانشجویی

کم کاری من را ببخشید ،این  چند روزی که رسیده ام درگیر کلاس های پیچانده شده و پروژه ها و کلاس های کوفتی اخر ترمی بودم ،

سفر خیلی خوبی بود ، کاملا سیاحتی و زیارتی بود ... کلا سفرمون یک مثل بود که یک ضلعش گردش و تفریح بود ! یک ضلعش خوردن در حد تریکدن که البته این جایزه چون از خوابگاه و دردسر های غذا درست کردن و غیره ازاد بودیم ، حالا تو خونه ی خودمون صبح ها غیر چای هیچی نمیخوریم ها تازه اونم با اخم و تخم اینجا تو هتل یه تحولی توی ما رخ داده بود که اول صبح حتما باید اب پرتقال رو سرو میکردیم و ویتامین سی دریافت میکردیم !و ضلعبعدش هم غذای روح و معنویت و آرامش بود ! 

سه شنبه که برگشتیم ، من به محض رسیدن که ساعت30 :12 بود به صورت جت اومدم خوابگاه وسایلم رو گذاشتم و سوغاتی ها و کادوی روز پدر رو برداشتم و رفتم ترمینال ، فکر کنید چقدر سریع بودم که من ساعت 1:35 سوار اتوبوس بودم، ولی به معنای واقعی بیچاره شدم 20 ساعت که توی قطار بودم و بقیشم که توی اتوبس وفبها ! اینقدر خسته بودم که رسیدم خوابیدم تا فردا صبح حتی شبش هم پانشدم بابا رو ببینم من که به نیت روز پدر رفتم ! جمعه هم برگشتم اینجا ، و همین ....این چند روز اینجا هوا عالیه و جون میده واسه پیاده روی و منی که وقت ندارم ...میگن تا 10 روز دیگه هم انگار اب 33 پل باز میشه امیدوارم که راست باشه چون بدون اب اصلا فایده نداره این پل ها البته اینقدر جو و فضای این پل ها داغون هست که ادم رغبت نمیکنه بره اون سمت اما به هر حال وجودش خالی از لطف نیست ...

سلام رفقا...