یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

عین فیلم ها

مثلا وقتی مثل الان عصبانی هستم و هیچ چیزی ارامم نمیکند و دیگر کاسه صبرم هم پر شده ، عین یک اژدهای خشمگین دهانم را باز کنم و شعله های اتیش بیاید بیرون و همه بترسند و از من دور شوند ،  از روبه رو حتما چشمانم از حدقه زده بیرون موهایم پریشان هست و قرمز شده است ، صدای جیغ دو سه نفر که حسابی کلافه ام کرده اند میاید که التماسم میکنند دیگر ها نکنم ، فضای اتاق گرم و داغ است . شعله های اتش به چوب تخت هایمان گرفته  است و دارد میسوزد ، کتاب های کت و کلفت و قطر ده سانتی همان احمق هم توی شعله های اتیش میسوزد و مرا قسم میدهد، اما من چشم هایم را میبندم و فوت میکنم و فوت میکنم .....

نظرات 4 + ارسال نظر
محمود چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 14:29

سلام همشهری

وبلاگت رو دنبال میکنم فکر نمیکردم قوه تخیلت اینقدر خوب باشه
یحتمل تازه از خواب پاشدی دیگه!!!

دل آرام چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 17:26 http://delaramam.blogsky.com

حالا شما خودتو کنترل کن
سوختن بی نواها به اندازه کافی

اینقدر من از دستشون سوختم دلارام که کمشونه...

مهsآ چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 22:54 http://www.nice-dolhouse.blogfa.com

آیکون ِ عرق کردن تو پست :دی

جان

... پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 00:00

سلام
اگه اشتباه نکنم شما دانشکده روانشناسی بودین

میشه لطف کنید و اسم چند تا از بهترین مشاورها و روانشناس های اصفهان رو به ترتیب اولویت بگید

مرسی از لطفتون

سلام متاسفانه من روانشانسی نمیخونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.