یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

الو خدا صدا میاد الو الو

خدا هی دارد سیمش رو با ما قطع و وصل میکند ...هی صدا با تاخیر میرسید هی تصویر نمی اید ...نمیدانم حکمتش کجاست حکمت هی این قطع و وصلی ها اما کاش که اینجور نباشد تا می ایم خوشحال شوم میخورد توی ذوقم .

کارهای شهرداری رو تحویل دادم،و مغازه رو ، پایان کار میشود اینکه بنرهای تبلیغاتی و  فرهنگیم در سطح شهر نصب شده ...تازه به کار گرم شده بودم با اینکه این کار جزو دوست نداشته هایم بود اما برای دست گرمی بد نبود . بهش به عنوان یک سکوی پرش نگاه میکنم و کردم . باید همه اینها رو رها کنم و بروم . گاهی برای ادم دوست نداشته ها هم چقدر عزیز میشوند .داشتم میگفتم خدا هی قطع و وصل میکند و کار اقامت و جایگیریم در اصفهان و خابگاه قبلیم به مشکل برخورده است ، هیچکس پافشاری من رو برای رفتن به اونجا درک نمیکند.دیروز که نگران و ناراحت این مسله بودم برادرم به صورت هاار هاااار !!خندید و گفت یک روز آن خوابگاه و آن خیابان فراری بودی حالا چه اصراری داری ...هیچکس نمیداند اون خیابان برای من همه چیز بود . پارک انتهای خیابان بستنی فروشی محبوبم همه چی ...فردا دارم به تنهایی و برای اولین بار بدون هیچ اسباب و وسایلی (یعنی بدون چمدان های سنگین و کوله پشتی های لاکپشت نما )میروم ببینم چه خبر است توی ان شهر که یک جا برای من پیدا نمیشود ..بروم تمام شهر را بریزم بهم  اصلا...نمیدانم شب کجا خواهم ماند چه خواهد شد اما فردا میروم از اینکه دست روی دست بگذارم بدتر عصبیم میکند .

دیروز با ذوق اندکی که داشتم رفتم خرید مایحتاج یک زندگی دانشجویی جدید و این لیف حمام و این دمپایی رو خریداری کردم . میدانم کمی و شاید هم بیشتر به سنم نمیخورد اما خب کودک درونم هنور بی اندازه فعال است.

برایم دعا کنید دوستان خوبم . من به ان اتاق به آن خیابان به بیمارستان سر کوچه اش با ابنمای انتهای کوچه به ایستگاه اتوبوس جلوی پنجره اتاق و به نفس های کشیده شده ام انجا وابسته ام.

نظرات 3 + ارسال نظر
آقای لزج چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:42

می ری شهرو بهم بریزی؟ وینچسترتو همراه خودت ببر به کارت میاد :دییییییییییی

ارع پس چی من یه نمونه زامبیم واسه خودم
چی هست وینچستر خوردنیه ؟! :D

7660 چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 23:08

دمپایی هاشو:)))
انشاا.. همه چیز درست میشه توکل به خدا

قشنگن :))
مرسی حتما درست میشه :)

Mahsa پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 01:36

خوابگاه نداره یعنی؟
اینکه خیلی بده... آره برو، تا خودت نری خیالت راحت نمیشه از روند کارات..
برو و یه کاریش بکن
امیدوارم همونی بشه که میخوای :*

چرا داره اما من میخواستم جای قبلیم باشم
اره ایشالا مرسی:*

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.