یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

صبح دل انگیز خود را چگونه اغاز کرده اید

یه نمونه داداش دارم غیراز اینکه سهم ته دیگ سیب زمینی و ماست من رو میخوره ، با متد جدیدی من رو از پای سفره بلند میکنه چون  میدونه منتظر خبرم  و بلند میشم، یه گوشیشو نگاه میکنه و میگه بدو بدو برو پای لپ تاپ وقتی بر میگردم با بشقاب خالی غذا روبه رو میشوم . العان هم  چشمهاشو نیمه باز کرده و میبینه من پای لپ تاپم میگه چند تا اهنگ شاد بزار تا بلند شم، به کار خودم ادامه میدم  و اهنگ نمیزارم،

چند دقیقه بعد،

ایشون:صدای اهنگ خیلی زیاده یکم کمش کن نمیتونم بخوابم 

من:بی توجه به کارم ادامه میدم  ،

چند دقیقه بعد تر،

ایشون:این اهنگ اخریه خیلی خوب بود یبار دییگه بزارش

و اهنگ پخش نشده بلاتکلیف بین ما

خواستم بگم یه همچین برادر نمونه ای دارم من .