ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
این چند روز زیاد درگیر بودم...مامان اینجا بود و باید هرکاری میکردم که بهش خوش بگذره ...امروز رفتش، اینقدر خسته شدم از این ترم ، اینقدر جسمم روحم خسته شده از اینجا از این شهر که کمتر پیش میاد که حتی از اینجا متنفر بشم .از 7 صبح که پامیشم تا شب یک سره سر پام ، هفته هام دیگه ته نداره و جمعه ها هم میرم سر کلاس . جمعه بچه ها و هم اتاقیه نمایشگاه عکس گذاشته بودن و افتاتحیش بود و من هرکاری کردم نشد خودم رو برسونم و هنوز هم فکر نکنم وقت کنم برم . نمایشگاه کتاب هم قرار بود با بچه ها بریم که اونم باز فرصت نمیکنم . و کلا ترکیدم رسما .
خیلی خسته شدم . یعنی این خیلی رو به معنای واقعی کلمش بخونین...
فقط دلم به این سفر مشهدمون خوشه که برم بگیرم بخوابم فقطططططط ..
مجلت درست شد؟ :دی
بله فکر کردی ما از اون خانواده هاشیم؟
خسته نباشی واقعا ته تغاری جون...
انشاالله به زودی یه فرصت عالی برای استراحت برات پیش بیاد..
ممنون عزیز دل ...انشاالله که بریم این سفر و برامون خوب باشه و خوش بگذره خستگیامون در بیاد!
سفر - خواب
خواب - سفر !
نه ! اصلاً نمیتونم به هم ربط بدمشون :دی
سخت نیست شدنیه
مشهد میری التماس دعا
چشم محتاجیم