یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

ریز لحظات

از فکر و خیالمون که بیرون نمیره این کنسرته ...بریم این اهنگ رو بخونیم ...بریم جیغ بزنیم که هنوز امید داریم ...یا خودمون بزنه به سرمون و داد بزنیم و بخونیم ....



مسئله این است

داشتیم امروز کارای سفر رو با بچه ها جفت و جور میکردیم که بریم مشهد ، تقریبا همه چی حل شده و مشکلی نداریم و میخوایم یک هفته بی دغدغه رو بگذرونیم ،

اما این وسط این دختره دیوونه اوومده میگه کنسرت زانیار بریم جیغ بزنیم اهنگ بخونیم یا مشهد؟ سیاحتی یا زیارتی؟!همه خندیدیم گفتیم حرف نزن معلومه که  مشهد ،اما الان میدونم که دلمون برای این کنسرته هم ضعف میره .

 توی دوراهی  گیر کردیم نمیدونیم بریم تهران کنسرت بعد بریم مشهد یا چند روز بریم تهران و کنسرت. کلا ادمای بی جنبه و بلاتکلیفی هستیم ما .

امان از این دانشجو جماعت

کاملا دانشجویی

ساعت 1.30 شب . به سرمون میزنه که غذا گرم کنیم بخوریم


سر سفره


+پاشو اب بیار دارم خفه میشم

-گمشو ببینم من خودم دارم از تشنگی ماست میخورم !