ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
امروزدعوت شدم به صرف دیدن فیلم تنهای تنهای تنها . اما اینقدر خسته بودم که بدون فکر کردن به اینکه شاید بتونه حالم رو خوب کنه سریع رد کردم و ترجیح دادم بعد از کلاسم بیام خوابگاه و با این گلو درد بخوابم ، یعنی به بهونه کار زیاد پیچوندم و نرفتم ،
حالا دختره رفته فیلمو دیده و یذره ام خوراکی باقی مونده سینما رو واسم اورده ، نشسته جلوم یهو برمیگرده میگه حواست باشه از وقتی اومدم دست به هیچ کاری نزدی فقط حواست باشه !
نگاش میکنم جواب نمیدم ، جوابی ندارم که بگم . خستگی این روزها توان هیچ کاری رو برام نزاشته . کلافه عصبی پرخاشگر و پر مشغلم این روزها . و نمیدونم چرا هیچ کاری نمیکنم .شاید واقعا لازمه هیچ کاری نکنم
...
اصلا اینا رو ه میخونم حس عذاب وجدان میگیزم به طرز وحشتناکی!
همه اش تقصیر ماست!
ایین چه حرفیه من خیلی ضعیف شدم