یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

گاهی ادم....

گاهی ادم باید برای دوستش بشود یک "مامان"، نگران گریه هایش شود ، حتی وقتی که خودش روحیه مناسبی ندارد ، کنارش باشد ، برایش اب قند درست کند ، نوزاشش کند که بخوابد ، کنارش دراز بکشد و برای ارامشش دعا کند ، گاهی ادم باید خیلی بیشتر از سن و سالش رفتار کند ، باید تشخیص موقعیت دهد ، جدی شود ،" مامان" بشود ، دست به کمر باستید ، چراغ اتاق را روشن کند ، پتو را از روی دوستش بکشد ، سرش داد بزند که گریه را بس کند ، سرش را توی سینه بگیرد به زور اب قند بهش بدهد ، برایش غذا قرمه سبزی گرم کند با سالاد شیرازی ،" مامان" بشود ، و با اخم غذای توی قاشق را فوت کند ، به زور به دوستش بدهد که بخورد ،بعد دست به کمر و به صورت "مامان "بودن به سمت چوب لباسی برود و مانتو شلوار دوستش را پرت کند روی تخت  و با اخم بهش بفهماند که باید بپوشد و برود بیرون ، گاهی ادم باید یک همرا شود ، دوستش را ببرد بیرون ، ساعت ها قدم بزنند ، بدون انکه بپرسد چیشده ، یک ساعت و نیم تمام پیاده روی کنند با سکوت ، بعد دوباره" مامان" بشود بنشیند لب تختش ، برایش پرتقال و نارنگی پوست بکند ، حرف های گنده گنده بزند ، از همان  ها که خودت باید محکم باشی و خودت دست خودت را بگیر و بلند بشو ، عین" مامان "نصیحت بکند ، در حالی که خودش به همین حرف ها احتیاج دارد ، به همین راه رفتن ها ، به همین نصیحت ها ...اصلا ادم گاهی وقتها لازم است ادم دیگری شود.....

نظرات 7 + ارسال نظر
نگار شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 20:56 http://saze-khamush72.blogfa.com/

چه دوست خوبی!
میشه مامان منم بشی؟!


بله چرا که نه نگار عزیز

نگار شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 20:58 http://saze-khamush72.blogfa.com/

راستش نمیخوم از خودم تعریف کنم ولی گاهی به دوستام حسودیم میشه.چون همیشه تو سختیاشون سراغ من میان و درددل میکنن ولی خودم هیچکیو ندارم که باهاش حرف بزنم:|

یکم که دقت بکنی حتما یک نفر رو پیدا میکنی ...

مهsآ شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 23:33

الان دو ساعته اینجام نگاه میکنم به این کادر کامنت نمیدونم چی بگم
خیلی غریبه ام با این نوشته !

چرا خب ؟

آیبک یکشنبه 6 بهمن 1392 ساعت 00:03

من نمی تونم مامان خوبی باشم. اصرار هم نکنین!

چشم،شما معلم خوبی هستین بجاش

7660 یکشنبه 6 بهمن 1392 ساعت 00:51

کاش امشب فقط همین امشب منم از این مامان ها داشتم...

میدونم کوچیکم وایه مامان بودن...اما رو من حساب کنید....

arghavan یکشنبه 6 بهمن 1392 ساعت 11:44 http://monsseffanne.blogsky.com

خیلی ملموس بود . مامان داشتم ... مامان هم شدم : )

چه خوبببب

بانوچه یکشنبه 6 بهمن 1392 ساعت 15:24

و چه مادر نمونه ای میشی مطمئناً

امیدوارم که اینطور باشه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.