یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

بعد از ننوشتن ها

هفته پیش سه شنبه که کوله ام را جمع میکردم هی میخواستم که بیایم و بنویسم که دارم میروم سفر ، سفری که همه ی لحظاتش هیجان بود و قسمت !

همه چی برایم تعریف شده بود من کنار کادر ایستاده بودم و نظاره گر بودم ...روزهای خوبی بودند ،

امدم که بنویسم میروم سفر ، تنهایی ،اومدم که بنویسم در سفرم ، حالم خوب است ، اما دستم به نوشتن نرفت نمیدانم یک جوری لالی گرفته بودم .

دوروز پیش امدم که بنویسم به خانه برگشتم ، بنویسم که در کنار مامان هستم و ته سفر رو به خانه جمع بندی کردم ، نشد

اصلا ادم که دور شود انگار دستانش به سختی روی این کیبورد غلط میخورند یک جوری که باید بلندشان کنی بگذاریشان روی حروف

اما الان امدم که بنویسم ،تا یک ساعت دیگر سوار اتوبوس همیشگی میشوم و جاده را نظاره میکنم ،تیرهای چراغ برق کنار جاده را میشمارم و به صد که رسید از اول شروع میکنم،از نیمه ی گذشته راه با بغل دستیم هم صحبت میشوم ، اهنگ گوش میدهم و ادامس میجوم .


نظرات 5 + ارسال نظر
7660 سه‌شنبه 28 آبان 1392 ساعت 00:24

مهم نیست کجایی و چکار می کنی مهم اینه هر جا هستی شاد و سالم باشی و گاهی هر چند کوتاه بنویسی که خوبی و ما که میدونی چقدر دوستت داریم از خوبی تو خوبیم.

مرسی 7660 مهربانم ....

ﺑﺸﺮا سه‌شنبه 28 آبان 1392 ساعت 10:02 http://biparvaa.blogsky.com

ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﺨﻴﺮ ﺧﺎﻧﻢ...
ﺗﺮﺳﻴﺪﻱ ﺑﮕﻴﻢ ﺳﻮﻏﺎﺗﻲ ﺑﺮاﻣﻮﻥ ﺑﻴﺎﺭ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﮕﻔﺘﻲ
اﻧﮕﺎﺭ ﺁﺏ اﺻﻔﻬﺎﻥ ﺧﻴﻠﻲ اﺛﺮ ﻛﺮﺩﻩ..ﺩاﺭﻱ ﺧﻠﻖ و ﺧﻮﻱ اﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﻣﻴﮕﻴﺮﻳﺎااا
ﺷﻮﺧﻲ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻋﺰﻳﺰﻡ...اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﺑﺎﺷﻲ و ﺧﻮﺵ ﺑﮕﺬﺭﻩ ﺑﻬﺖ...

اره ابو هوا اینجت مارو خیلی گرفتس سه سالس که داریم ابی اینجارو میخوریم
قربونت برم برات یه عکس مخصوص از خواجو گرفتم تو اولین فرصت برات میفرستمش

ﺑﺸﺮا چهارشنبه 29 آبان 1392 ساعت 10:39 http://biparvaa.blogsky.com


ﻫﻮﻭﻭﺭااا...ﺁﺥ ﺟﻮﻭﻭﻥ...
ﻣﺮﺳﻲ ﻋﺰﻳﺰﻣﻤﻤﻤﻢ...

خواهش میکنم بانو

khatira چهارشنبه 29 آبان 1392 ساعت 21:10 http://shelter-of-mine.blogfa.com

^_^

آیبک پنج‌شنبه 30 آبان 1392 ساعت 00:20 http://ghalamaybak.blogfa.com

خیره به آن سوی پنجره، آهنگ های مورد علاقه، دلی که مدام تنگ تر می شود، احساس غربت و...
این ها حس های من بود هر بار توی اتوبوس

مشترکن ....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.