یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

مثلا این میتواند برنامه شب های یکشنبه ات باشد

مثلا از خواب که بیدار شده باشم هنگ نباشم که العان صبح است باید بروم دانشگاه ؟!یا العان شب است ؟گوشی را بر ندارم و به *140*1# اسمس ندهم که ببینم ساعت چند است ...

مثلا توی این گرگ و میش و دم غروب های پاییز با زنگ تو بیدار شوم که بگویی دم در ایستاده ام لباس بپوش که برویم دور بزنیم من هم از جایم بپرم مانتو را تنم کنم و با موهای باز شالم را سرم کنم و همینطوری پله ها رو یکی دوتا بیایم پایین،بعد فلشت را پر کرده باشی از اهنگ های محبوب من ،و سر هر اهنگ من با لبخند از تو تشکر کنم ، پنجره ماشین را کمی بدهم پایین و خنکای این فصل بخورد توی صورتم و تو از سمت خودت شییشه را بدهی بالا که مثلا  سرمامیخورم و  باز اخم کنی که لازم نکرده شیشه را بدهم پایین ! برایم سیب زمینی سرخ کرده بخری با کلی سس . اینقدر با هم راحت باشیم که مثلا خجالت نکشم که دست هایم سسی شد ،دور دهنم سسی شد و هی با معذبی سیب زمینی بخورم، اینقدر راحت باشم که با دست سیب زمینی بخورم نه با آن چنگال فکسنی پلاستیکیش !


نظرات 4 + ارسال نظر
Mahsa شنبه 27 مهر 1392 ساعت 23:57 http://www.nice-dolhouse.blogfa.com

یا مثلا سیب زمینی رو بگیری بالا با ولع بکشیش تو دهنت و سسشو از رو لبت دهاتی وار بخوری!

ای گقتی چقدر میچسبه لامصب

بانوچه یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 14:22 http://www.smartiiiz.blogfa.com

چه شب قشنگی بوده پس ...
سیب زمینی سرخ کرده با سس ... عاشقشششم

کی دوست نداره اینو بگو

7660 یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 22:15

نه نه باید وقتی دهنت سسی میشه یه دستمال برداره دور لبتو پاک کنه بعدم لپتو بکشه و اون انگشتاش رو که لپتو کشیده رو بوس کنه:)
+آخ سیب زمینی با سس...

استاد منم که لپووواممممممم چه شود !!!!

نیلوفری دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 13:58 http://loto.persianblog.ir

چنین روزهایی قطعا جز بهترین روزهای زندگی هستند...

اگر پیش بیایند ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.