یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یک رسم است

پنجشنبه و جمعه ها روز عشاق است توی خوابگاه، از صبح صف های طویل برای حمام کردن و بزک دوزک کردن جلوی میز ارایش بیداد میکند ، همه نوبت میگذراند برای حمام ، هر کسی هر فنی بلد است در اختیار دیگران میگذراد ، یکی مو سشوار میکند و یکی مو فر میکند ، یکی ناخن ها رو طراحی میکند ، یکی لاک میزدند، همدیگر رو اماده میکنند و به مناسب ارایش و مانتو به یکدیگر شال و کفش ست غرض میدهند و هر کدام به بهترین شکل زیبا روی میشوند و همچو پرنسس ها روی صندلی های میز ناهار خوری ِ  سوییت ،جلوی ایینه  منتظر معشوقه ی خود مینشینند و هی خود را برنداز میکنند، از پنجره که سرت را ببری بیرون جوانک های زیبا روی تر !،سه تیغ کرده و شیک پوشیده را با یک شاخه گل به دست میبینی که لبخنده کش داری روی صورتشان نقش بسته  . باید خیلی دل گنده باشی که بین این جمعیت دلت نگیرد ...دلت نخواهد ....سرت را پایین نیندازی و پنجره را نبندی ...



نظرات 10 + ارسال نظر
تینا شنبه 20 مهر 1392 ساعت 00:10 http://tinak.blogfa.com

خونه ی یکی از دوستان خانوادگیمون روبروی یکی از همین خوابگاه های دخترونه بود. خونشون طبقه ی سوم بود.
نمیدونی از پنجره ی آشپزخونه چه چیزها که نمی دیدیم
حتی بوســـــ یدناشون توی خیابون!
فکر هم میکردن هیچ کس نمی بیندشون!!!!

اره منم خونمون قبلا کوچه عشاق بود ادم لذت میبره میبینتشون جدا از فضولی

Mahsa شنبه 20 مهر 1392 ساعت 00:54 http://www.nice-dolhouse.blogfa.com

احساس مشترک...

درد داره ...

ﺑﺸﺮا ب.ر شنبه 20 مهر 1392 ساعت 08:09 http://biparvabash.persianblog.ir

ﻋﺰﻳﻴﻴﺰﺯﺯﻣﻤﻤﻢ.....ﺧﻴﻠﻲ ﺑﺎﻣﺰﻩ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻛﺮﺩﻱ...
ﻭﻟﻲ ﺧﻴﻠﻲ ﻫﻢ ﭼﻴﺰﻱ اﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪاﺩﻱ...

ممنونم بشرای عزیز

بانوچه شنبه 20 مهر 1392 ساعت 14:40 http://smartiiiz.blogfa.com

من اینجور وقتا براشون شعر طنز میخوندم و الکی میخندیدم که یه وقت تنهاییمو کسی نفهمه

ته تهش ادم دلش میگیره وقتی میبینه یه روز خودشم تو این قر و فر بازیا بوده ....

باران پاییزی شنبه 20 مهر 1392 ساعت 15:49 http://baranpaiezi.blogsky.com

چقدر زیبا نوشتی ته تغاری. امیدوارم روزی برای تو هم اتفاق بیفته خیلی بهتر از بقیه.

ممنونم باران عزیز ...

مستر نیما شنبه 20 مهر 1392 ساعت 21:09 http://saheleafkar.blogfa.com

عشاق؟؟
یا دوست پسر کوتاه مدت؟؟
اکثرا گزینه شماره 3 هستن و دلم میسوزه واسه اون دخترایی که امید به آینده این رابطه ها دارن
اکثرا عمر این رابطه ها 1-2 ساله

حرفت رو تا حدودی قبول دارم ،
زیاد از این رابطه های پایدار دیدم ...اگه با با عقل پیش بره جلو

ارغوان یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 12:19 http://tabassomikon.blogsky.com

ای جانم ... چه خوب گفتی ...
فکر کنم ماها به تماشای جهان آمده باشیم !

اره واقعا من که دارم به این نتیجه میرسم این خوشیا فقط واسه دیگرانه واسه من تعریف نشدس

آقای لزج یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 16:41 http://tahvie-matbo.blogfa.com/

چقدر رمانتیک همشون یه شاخه گل دستشونه. خارج درس میخونی؟

اره بخدا . اخه این کوچمون همچین فضاش خودش میطلبه که طرف با شاخه گل بیاد !
یه جورایی خارجه داخل حساب میشه فمیدی

خانوم مارپل یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 23:23

منم با مستر نیما موافقم و با دیدن اینا اصلا دلم نمیخواد
گاهی میگم شاید اینا بازیچه دست باشن
فقط امیدوارم اخر عاقبتشون ختم به خیر بشه

اینارو بگذریم
اصل حالت چطوره؟ خودت خوبی؟

اره خب اطرافمون زیاد بازیچه شدن دیدیم ... اما من کمی دیدم رو بهتر کردم و دلم میخواد که تصور کنم بازیچه نیستند ....
خوبم عزیزم تو خوبی

الف. لام. ی پنج‌شنبه 25 مهر 1392 ساعت 14:04 http://inspiration90.blogfa.com

منم با مسترنیما و مارپل موافقم ..

اینجور رابطه ها رو که می بینم، اصلا دلم نمیخواد .. :)

من به جنبه ی مثبت غزیه فکر کردم و چشمم رو بستم روی چیزهای عجیب و غریبی که از این عشق ها و عشاق ها میشنویم ...
یعنی دلم خواست فکر کنم همشون همون پرنسسی هستن که عشقشون بی پروا دوسشون داره و پاکن ...
منم اونجوری که شما میبیند و خودم مبینیم مسلما دلم نمیخواد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.