ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
چه روزهایی که توی این شهر گذشت...نشستن روی این صندلی ها تو چهارباغ،درست نمیشد بغل دستیتو ببینی فقط باید نگاهت به خیابون می بود و از خوردن بستنیت لذت میبردی...
دل تنگ همون روزام...
اَی بابا ! همشری بودی و رو نیمیکردی ؟؟
اه انقده بدم میاد از این نیمکتای چارباغ که نیمیشه بغل دسیدا بیبینی :/
نبابا دانشجو بودیم اینجا . چرا خوب بود که ادم راحت چیزی میخورد
اخیییی...من عاااشق اصفهانممم
منم
میشه آدم جوونی کرده باشه و از کلی از این خیابون ها و نیمکت ها کلی خاطره نداشته باشه؟!
ادم با این خاطره ها زندگی میکنه ....
هممون اگر شهرستان درس خونده باشیم، دلتنگ خاطرات خوب دانشجوییمون هستیم...
اره خاطره های فراموش نشدنی دلنشین :)
من داشتم فکر میکردم چقدر این صندلیا تو چشمم اشناس ولی نمیدونم کجا نگو اصفهانه اینجا :دی
اره همون اصفهانِس
تو چه جای خوبی دانشجو بودی ته تغاری...
بهترین از اینجا نمیشد که باشم مهسا
تاییدیه آیا؟
بله که تاییدیه اگه شوما دستور بدین جور دیگه هم میتونه باشه
روزهای رویایی دانشجویی...
که برنمیگردن...
عههه این خیابونه! مام خیلی خاطره داریم باهاش... چقدر با دوچرخه از روش رد شدیم :دییی
به ما خانوما که دوچرخه ندادن !!!ارزوش به دلمون موند!
عصرای پیشنبه جمعه اینحا میچسبه مخصوصا بستنی بخوری
اره اونم بستنی قیفی