یادداشت های دختر کوچیکه خانواده
یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

یادداشت های دختر کوچیکه خانواده

مرض خرید کردن

من یه مرضی دارم عجیب بیماریه مزمنی(؟) باید باشه الان که دارم بهش فکر میکنم . مثلا همیشه برای تصمیم گرفتن دودلم همیشه بعدش فکر میکنم که حتما کاره دیگه ای هم میشد کرد ! خیلی دلم میخواد با شوق و انگیزه و خیلی محکم یه کاریو بکنم . امروز و دیروز رفتم لباس بخرم واسه عروسی دخترعموهه ، دیروز اینقدر عصبانی شده بودم که حد نداشت مرتیکه رفتم مغازش از لباسه تو ویترین خوشم اومده میگم اقا میشه بدین پرو کنم میگه اگه میخریش اره ! بهش میگم بدون پرو چجوری باید بخرم ؟ اومدو بهم نیومد ...اومدم یجا دیگه یه تنیک مجلسیه خوبه خال خالی و مامانی دیدم رفتم تو مغازه به زنه میگم خانوم میشه من پرو کنم میگه اگه قصدتون خریده !!! مردمم شکم سیری بهشون ساخته ها... من یادمه یه مدت التماس میکردن میگفتن خانوم بیا تن بکن ،پا بزن ،خوشت نیومد نیومد !!!

خلاصه بابی میلی تمام امروز با زندادشم رفتیم یه پاساژ خوب لباساش خوب بودن اما من خیلی فانتزی و سوسولی میخواستم اخه واسه مراسم حنابندون( من نمیدونم این مراسمای کوفتی چیه دیگه ) میخواستم ،رفتم توی مغازه از ژورنال لباس انتخاب کردم پسره تو اتاق پروم که بودم هزار بار تاکید کرد نماله به  ارایشت !! حالا خوبه من یه کرم رو صورتم به زور داشتم با یه رژ .اخرشم اینقدر حولم کرد رگ کتفم گرفت اینقدر سعی کردم دیگه به هیچی نماله!!

خلاصه من که همه ی تنیک های رسمی و شیکی و رد میکردم اومدم یه تنیک دیدم از این خانومیا استین سه رب ها که دوتیکه هم بود(دو رنگ بود ) با یه کمربند طلایی خفن و روی لباسم با دانتل کار شده بود روی بالا تنش و استین ها.  همون رنگ گلبهی و پایینشم مشکی .حالا میخواستم بخرمش، خیلی خوب بود با یه ساپورت میشد توی مجلسایی که مرد هم هست بپوشم و خوب بود .گفتم صبح میام میبرم اما العان خیلی دودلم که ایا اصلا این مناسب یه مجلس زنونه هست ؟! اونم حنابندان ؟یا خیلی رسمی میشم ؟بعد نکنه نشه باهاش قر داد

خلاصه یه مرض مزمن دارم من دوستان . یه وسیله ای که میخرم مثل کفش مثلا !! بعد خرید کلا مغازه هارو از اول نگاه میکنم که نکنه کفشی که خریدم بهترشم بوده باشه بعد اگه باشه خیلی افسره و شیک میام خونه و ساک خریدو پرت میکنم یه گوشه . العانم فکره فردام که نکنه چیزه بهتر ببینم یا مثلا کسی تو مجلس یا خواهری بیاد بگه این چیه پوشیدی

خودمم نمیدونم چی میخوام میرم دنبال لباس فانتزی یهو میرسم به این لباس


+چند روزی دسترسی به نت ندارم دوستان

نظرات 3 + ارسال نظر
Mahsa سه‌شنبه 22 مرداد 1392 ساعت 13:32 http://www.nice-dolhouse.blogfa.com

سخت نگیر بااااااااا

چشم :d

/...//..//// شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 14:24 http://no-gh-te.blogfa.com

تو اون قسمت که رگ ِ گردنت گرفته بوده ، خعلی تماشایی بودی :دی

باید اعتراف کنم که انگشترم هم موقع پرو لباس دراوردم که گیر نکنه !! بعد یادم رفته بود برش دارم و فرداش رفتم پس گرفتم :| :D

/...//..//// شنبه 26 مرداد 1392 ساعت 15:37 http://no-gh-te.blogfa.com

:دییییی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.